طاهاطاها، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

طاها خان

روزپدر

    این پست تقدیم به بابایی مهربون خونه ما که کلمات و جملات از وصف اون قاصرند       رضاجان روزهای با تو بودن قشنگ ترین روز های خداست روزت مبارک         این هم پیام تبریک از طرف طاها جون که با حضورش نام پدر برات رقم خوده.                                     ...
15 خرداد 1391

اینا جا مونده بود!

دو تا مطلب از قبل جامونده.چون عکسهاشو گم کرده بودیم.در واقع چونکه فراموش کرده بودیم با دوربین عکس گرفتیم نه موبایل. اولیش مربوط به واکسن 6 ماهگی اقا طاهاست که حسابی اذیت شد و تب کرد.     الهی بمیرم.قربون اون گریه هات برم من.واکسن زدی که دیگه مریض نشی پسر گلم       دومین مطلب هم مربوط به اولین باری هست که غذا خورد. از همین اول کار معلوم بود که اصلا غذا خور نیست.فقط بازی میکرد با غذا ...
11 خرداد 1391

ماشین اوراقی

این اولین ماشینی هست که پسرم زد درب و داغونش کرد.این ماشین هدیه پرستارش بود که تو کمتر از ٢٤ ساعت یک چرخش رو کند و چند روز بعد هم که دیگه حسابی اوراقش کرد!!                                                      ...
11 خرداد 1391

پشرفتهای پسرم

همیشه وقتی از مامانها میپرسیم بچه تون کی این کارو کرد مثلا کی تلفن رو شناخت یا چیزهای دیگه معمولا یادشون نیست.هر چی هم بیشتر بگذره این فراموشی بیشتر میشه.به همین دلیل من تصمیم گرفتم کارهایی که طاها خان تا الان که ١٤ ماهه است انجام میده توی این پست بنویسم. مخصوصا که از ١ سالگی به بعد شیرین کاریهاش خیلی زیادتر شده                                                    پسرم ...
11 خرداد 1391

بالاخره خاله شدم

بالاخره خاله شدم اون هم یه خاله واقعی.بعد از ٨ سال انتظار صهبا خانوم گل در تاریخ ١٦/٠١/١٣٩١ به جمع ما اضافه شد ولی متاسفانه من هنوز نتونستم ببینمش.دلم برای دیدن وبوسیدنش پر میزنه. فقط  عکسش رو دیدم.اولین عکس مال چند لحظه بعداز تولدشه.   واین یکی رو زن داداش مهربونم روز بعد ازش گرفت وفرستاد چون میدونست که من خیلی بیقرارم وناراحت ازاینکه پیششون نیستم. ...
22 ارديبهشت 1391

پسرم در بیمارستان

گل پسرم مریض شد وهمه گفتند میخواد دندوون در بیاره ولی اینقدر بی حال بود که شب ساعت ١ بردیمش بیمارستان و بهش سرم زدند.     ولی وضع خراب تر از این حرفها بود که یک سرم جواب بده و روز بعدش توی بیمارستان بستری شد.       بی سوادی دکتر و پرستار باعث شده بود زیادی سرم بگیره و دور چشمش ورم کرد.بمیرم الهی که چقدر اذیت شد.     ...
9 بهمن 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به طاها خان می باشد